مانده تا برف زمين آب شود
مانده تا بسته شود اين همه نيلوفر وارونه چتر
ناتمام است درخت
زير برف است تمنای شنا كردن كاغذ در باد
و فروغ تر چشم حشرات
و طلوع سر غوك از افق درك حيات
مانده تا سينی ما پر شود از صحبت سنبوسه و عيد
در هوايی كه نه افزايش يك ساقه طنينی دارد
و نه آواز پری می رسد از روزن منظومه برف
تشنه زمزمه ام
مانده تا مرغ سرچينه هذيانی اسفند صدا بردارد
پس چه بايد بكنم
من كه در لخت ترين موسم بی چهچه سال
تشنه زمزمه ام؟
بهتر آن است كه برخيزيم
رنگ را بردارم
روی تنهايی خود نقشه مرغی بكشم...
/هشت کتاب - دفتر: حجم سبز - شعر: پرهای زمزمه
نظرات شما عزیزان: